متن و ترجمه خطبه شقشقیه سومین خطبه نهج البلاغه

مشخصات کتاب

متن و ترجمه خطبه شقشقیه سومین خطبه نهج البلاغه

چاپ اول : رمضان 1428

شمارگان : 4000 نسخه

تهیه و تنظیم :

هیئت محسنیه، حسینیه کربلائی های اصفهان

قابل توجه هیئات و مراکز فرهنگی مذهبی !!!

نظر به اهمیت فوق العاده این جزوه، هیئت محسنیه آمادگی دارد تا آن را به نام هیئت و یا مرکز فرهنگی شما چاپ و در اختیارتان قرار دهد.

در صورت تمایل با شماره های زیر تماس بگیرید 2283360 و 09132110572

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- خطبه ها

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه. خطبه شقشقیه -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه. خطبه شقشقیه. شرح

رده بندی کنگره : BP38/0422/ر541300ی

رده بندی دیویی : 297/9515

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم سوگند حسن پور

ص: 1

اشاره

عکس

ص: 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

و من خطبة له عليه السلام وهي المعروفة بالشقشقية

﴿أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَإِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَلَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْبًا وَطَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحًا وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْبًا حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ﴿ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى﴾

شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا *** وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ

﴿ فَيَا عَجَباً بَيْنَاهُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ

ص: 3

مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَالِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَإِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَلِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَطِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَمَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجًا حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَقَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَأَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَكَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ

فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَالنَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَشُقَّ عِطْفَأيَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي﴾

ص: 4

الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (سوره القصص الايه 83 ) بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحَجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلا يُقَارُوا عَلَى كِظَهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسٍ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِى مِنْ عَفْطَهِ عَنْزِ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ مَقَالَتَكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ . قَالَ ابْنُ عَبَّاسِ فَوَاللَّه مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامِ قَطُّ كَأَسَفِى عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلا يَكُونَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَلَغَ مِنْه حَيْثُ أَرَادَ قوله ﴾ (عليه السلام)

ص: 5

ترجمه خطبه ی شقشقیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

سال سی و پنج هجری قمری بود، بیست و پنج سال از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می گذشت، و بیست و پنج سال هم از آتش کین به درب خانه ی وحی و شکستن پهلوی ام ابی های پیامبر و شهادت او و فرزند مظلومش محسن عليهم السلام و ده ها واقعه ی تلخ دیگر.

در این بیست و پنج سال بر کننده ی درب خیبر و سرچشمه ی شجاعت چه گذشته بود هیچ کس نمی دانست و یارای دانستنش نبود. او سر در چاه فرو می برد و شعله های درونش را با زمزمه های الهی فرو می نشاند.

آه که چه دشوار است زندگی کردن میان انسان هایی که او را با معاویه علیه العنه مقایسه می کردند و چه دشوار است بودن میان انسان هایی که حق و حقیقت را برای رسیدن به مطامع دنیا رها می کنند و به تاریکی و ظلمت اقتدا می نمایند و دشوار تر این که لباس حق را بر اندام باطل می پوشانند و باطل را حق جلوه می دهند، راستی که دشوار است.

ص: 6

و سرانجام پس از بیست و پنج سال این مردم جاهل و دور از حقیقت تنها راه چاره خویش را در پناه آوردن به ساحت قدس الهی مردی یافتند که خدا لباس خلافت را بر اندام او پوشانده بود.

مولا که هیچ میلی به این حکومت دنیوی نداشت از روی انجام وظیفه پذیرفت و عده ای هم که تاب و تحمل پذیرش حق را نداشتند، نگذاشتند بیش از پنج سال مردم از حکومت الهی او لذت ببرند، حکومتی که در آن رئیس حکومت همانند پایین ترین مردم تحت حکومتش زندگی می کرد، حکومتی که در آن خبری از فقر و اختلافات طبقاتی نبود، حکومتی که مخالفان در بیان نظریات خویش آزاد بودند و حکومتی که معیار انتخاب کارگزاران شایستگی بود، نه خویشاوندی و دوستی، حکومتی که در آن دختر و برادر حاکم با دیگران یکسان بودند، حکومتی بی بدیل و بی نظیر که مثلش در دنیا دیده نشده و نخواهد شد، مگر زمانی که فرزندش حضرت مهدی صلوت الله علیه ظهور فرماید.

حضرت امیرالمؤمنين على عليه السلام در یکی از روز های این حکومت پنج ساله خطبه ای ایراد فرمود تا قطره ای از دریای حقایقی که بیست و پنج سال در سینه نگاه داشته بود، برای حاضران و آیندگان تا زمان ظهور ظاهر

ص: 7

شده باشد . این خطبه که شقشقیه نام دارد این گونه آغاز می شود :

" آگاه باشید، به خدا سوگند پسر ابی قحافه (ابوبکر لعنت الله علیه)جامه ی خلافت را که بر اندام او موزون نبود به تن کرد در حالی که به خوبی می دانست، جایگاه من در خلافت مانند محور آسیاباست نسبت به سنگ آسیاب. سیل علم و دانش از سینه ی من سرازیر می باشد و هیچ پرنده ی بلند پروازی به بلندای اندیشه من نمی رسد. "

و این نکته ای بود که او و دیگران به خوبی می دانستند، اما افسوس و صد افسوس که نگذاشتند حق در جای خویش قرار بگیرد. مولا در ادامه این گونه می فرمایند:

"من هم جامه ی خلافت را رها و جامه ای دیگر به تن کردم و به اندیشیدن مشغول شدم که آیا با دست بریده از همه کس و همه چیز برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا این که بر وضعیت پیش آمده ی پر از تاریکی و خفقان صبر پیشه سازم؟ وضعیتی ناب هنجاری که در آن بزرگسالان، فرتوت و ناتوان و جوانان، پیر می شدند و مؤمن از این

ص: 8

فضای نامناسب رنج می برد تا این که به دیدار پروردگارش نائل آید . دیدم از بین این دو اندیشه صبر بر این اوضاع نابسامان خردمندانه تر است، پس صبر پیشه کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم و می دیدم که میراث مرا چگونه به یغما می برند ."

آری دیدن این صحنه ها برای مولا سخت و دشوار بوده و از سوی دیگر شرایط برای اقدام کردن نا مناسب، و از همین جهت مولا خار در چشم و استخوان در گلو داشته است. حضرت در ادامه حضرت در ادامه می فرمایند:

"این وضع بود تا این که اولی (ابوبکر عليه اللعنه) راه خود طی کرد و خلافت را به فلانی (عمر ابن خطاب عليه اللعنه) سپرد."

حضرت على عليه السلام از این که ابوبكر عليه اللعنه حکومت را به شخصی چون عمر لعنه الله واگذار می کند اظهار تعجب نموده و پس از خواندن یک بیت شعر(از ابوبصیر میمون ابن قیس که تفاوت کسی را که در متن جامعه قرار دارد و سختی های جامعه را چشیده با شخصی که در خانه

ص: 9

نشسته و آسوده و راحت بوده است بیان می کند) می فرماید: جای بسی تعجب است، ابوبکر که در زمان حیات خویش از مردم می خواست او را به حال خود رها کنند و عذرش را از حکومت بپذیرند، چگونه هنگام مرگ خلافت را به عقد شخص دیگری در آورد. راستی که این هر دو خلافت را سخت دوشیدند و بهره های فراوان بردند. او (ابوبكر لعنه الله) با این کارش حکومت را وارد محدوده ای سرتاسر خشونت کرد، او حکومت را به دست کسی سپرد که در حرف زدن درشت خو و در برخورد تند و خشن بود، کسی که اشتباهات و لغزش هایش فراوان بود و عذر خواهی هایش به خاطر کوتاه ی ها فراوان تر. زمام دار حکومت همانند سوارکاری است که بر شتری سرکش سوار شده، اگر عنان را محکم بکشد، بینی حیوان پاره می شود و اگر آن را رها نماید در پرتگاه سقوط می کند. سوگند به خداوند که مردم در این دوره ناراحت و گرفتار رنج ها شده بودند، گرفتار دو رویی ها و اعتراض ها، و من در تمام این مدت سخت و

ص: 10

طاقت فرسا صبر پیشه ساختم تا این که او هم(چونان اولی لعنه الله) راه خود رفت و کار خود کرد و امر خلافت را به شورایی شش نفره واگذار کرد که به گمانش من از اعضای آن خواهم بود و پناه به خدا از این شوراء ( من کجا و اینان کجا؟) آیا گمان می رود که من و شخص اول این گروه قابل مقایسه باشیم تا این که من با این چنین افرادی همراه شوم ؟!! ولی من با تمام این اختلافات ریشه ای با ایشان در این شورا همراه و هم گام شدم."

راستی که چه وضع تأسف باری بوده است و چه اوضاع نابسامان! آیا قرار دادن شخصیتی چون امیرالمؤمنین در کنار سعد ابن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن عوف معقول می باشد؟!! هیچ عاقلی نمی پذیرد چرا که در این شورا جز مصالح شخصی و نسبی رعایت نشد در حالی که این شورا می خواست برای جامعه ی اسلامی حاکم تعیین کند. حضرت امیر علیه السلام در ادامه این گونه می فرماید:

"یکی از افراد این شورا (سعد ابن ابی وقاص) به خاطر کینه ای که

ص: 11

از من داشت، از رأی دادن به من کناره گیری کرد و دیگری (عبد الرحمن ابن عوف شوهر خواهر عثمان لعنه الله) به برادر زن خویش مایل گردید و به او رأی داد، و آن دو نفر دیگر هم ( طلحه زبیر که از بس بی ارزشند، حضرت اسم شان را هم نیاوررده )، او را همراه شدند.سرانجام سومی به حکومت رسید در حالی که از شدت پرخوری پهلوهایش باد کرده بود و دائما بین سفره خانه و دستشوئی در حال آمد و شد بود. خویشان از ناحیه ی پدر (که از بنی امیه بودند)، با او همراه شده و هر کدام مسئولیتی را عهده دار شدند و همگی به چپاول اموال بیت المال پرداختند، همانند شتر گرسنه ای که به چراگاه تر و تاز های رسیده باشد. و سرانجام ریسمانی که عثمان یافته بود باز شد و رفتار ناشایستش مردم را علیه او برانگیخت و شکم بارگی اش او را به زمین زد."

حضرت، پس از بیان اوضاع و احوال در سه حکومت غاصبانه و جائرانه ی پیش از خود، بیعت مردم با خود را این گونه بیان می فرمایند :

ص: 12

"و مرا حاکم نکرد مگر هجوم تمامی مردم، که فشرده و پر جمعیت هم چون یال کفتار (ضرب المثل است در عرب کنایه از فراوانی چیزی) از هر سو به سمت من هجوم آورده بودند و نزدیک بود حسن و حسین لگدکوب گردند و ردایم از دو طرف پاره شود. مردم هم چون گله ی گوسفند دور من جمع شده بودند و مرا رها نمی کردند. "

آری اصرار والتماس توده مردم از یک سو و احساس مسئولیت مولا از سوی دیگر موجب شد حضرت حکومت را بپذیرند، اما دیری نپائید که همین مردم در برابر حضرت صف آرایی کردند، بخوانید:

"اما وقتی که حکومت را در دست گرفتم، گروهی پیمان شکستند (این گروه به ناکثین مشهور شدند که همان اصحاب جمل بودند و طلحه و زبیر هم از سرمدارانشان شدند.) و گروهی دیگر هم از اطاعت من سر باز زدند (این گروه هم به مارقین مشهور شدند که همان خوارج اند و به رهبری حر قوص ابن زهیر یا ذوالثدیۀ جنگ نهروان را به وجود آوردند.) و برخی هم از اطاعت حق سرباز زدند ( این گروه که به قاسطین مشهورند همان معاویه و دارودسته اش می باشند که جنگ صفین را به پا کردند.) تو گوئی

ص: 13

هرگز این فرمایش خداوند را نشنیده بودند که فرمود : سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که سرکشی و فساد روی زمین را خواهان نیستند و سرانجام خوش از برای پرهیزکاران است . ( سوره قصص آیه 83) به خدا سوگند که این فرمایش خدا را آن قدر شنیده که حفظ شده بودند، لکن دنیا در دیدگان ایشان زیبا جلوه کرده بود و زیورهایش چشم هایشان را خیره. "(لذا حرف خدا را نشنیده انگاشتند) مولا على عليه السلام پس از بیان اوضاع جامعه علل پذیرفتن حکومت را این گونه بیان می فرماید:

"آگاه باشید، سوگند به آن که دانه را مي شکافد و جانداران را جان می دهد اگر حضور توده حاضرین نبود و اگر به سبب وجود یاران حجت بر من تمام نشده بود، و اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ظالمان و گرسنگی مظلومان ساکت نمانند، یقینا افسار حکومت را بر کوهانش رها می کردم و انتهایش را به همان

ص: 14

اولین کاسه سیراب می نمودم، آن گاه پی می بردید که این دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای هم بی ارزش تر است."

نقل می کنند که چون سخن بدین جا رسید مردی از عوام مردم که آداب نمی دانست برخواست و نامه ای را که گفته می شود سؤال هایی در آن طرح شده بود و جوابش را از حضرت خواسته بودند، تقدیم حضرت کرد، حضرت هم آن را گرفته و مشغول خواندنش شدند. وقتی از نامه فارغ گشتند، ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمؤمنین ای کاش، خطبه از همان جا که قطع کردید ادامه پیدا می کرد !!!!

حضرت در پاسخ فرمودند:

"هرگز چنین نخواهد شد که شعله ای زبانه کشید و فرو نشست." ابن عباس که از دانشمندان و علماء بر جسته ی صدر اسلام است و قدر فرمایشات مولا را درک کرده بود، فرمایشاتی که در طی بیست و پنج سال هرگز عنوان نشده بود، می گوید:

به خدا سوگند افسوسی که این جا در قطع شدن این فرمایش حضرت على عليه السلام خوردم بر هیچ کلامی نخورده بودم، هیچ کلامی، چرا

ص: 15

نگذاشتند کلام آن گونه که خود حضرت اراده کرده بودند تمام شود!!!

و بدین ترتیب یکی از بی نظیرترین خطبه های امیر کلام، حضرت مولا علی عليه السلام پایان پذیرفت، خطبه ای که در آن به گوشه ای از اوضاع اسف بار روزهای پس از شهادت پیامبر صلی الله عليه و اله اشاره شده است تا حقیت برای حقیقت جویان مخفی نماند.

امید است با ارائه ی این جزوه کوچک دنیایی از حقایق تاریخ اول مظلوم عالم را در سینه ی پر مهر شما محب حضرت امیر علیه السلام قرار داده باشیم و شما هم آن را به سینه ی فرزندان تان منتقل نمایید تا زمان ظهور منتقم این همه ظلم و جور فرا رسد .

هیئت محسنیه حسینیه کر بلائی های اصفهان

ص: 16

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109